بخش ۳۰ - نومید کردن وزیر مریدان را از رفض خلوت
آن وزیر از اندرون آواز داد
کای مریدان از من این معلوم باد
که مرا عیسی چنین پیغام کرد
کز همه یاران و خویشان باش فَرد
روی در دیوار کن تنها نشین
وز وجود خویش هم خلوت گُزین
بعد ازین دستوریِ گفتار نیست
بعد ازین با گفت و گویم کار نیست
الوَداع ای دوستان من مُردهام
رخت بر چارم فلک بَر بُردهام
تا به زیر چرخ ناری چون حَطَب
من نسوزم در عَنا و در عَطب
پهلوی عیسی نشینم بعد ازین
بر فرازِ آسمانِ چارمین